مرزهايي به گشادي جيب ها

نويسنده :محمد مهدي حاجي پروانه



شايد اگر بخواهيم براي تب «مارک باز»ي تاريخ تولد ي در نظر بگيريم. بايد آن رابرادر دوقلوها يا همزاد پاساژ و پاساژگردي در ايران به حساب بياوريم . وحتي در يک نگاه تندتر و افراطي ،آن را دليل ظهور پاساژها و بوتيک ها بناميم . اگر مارک هاي معروف را کنار بگذاريد شايد به زور به 15-10تا هم برسد امايک نگاه کوچک به تابلوي واحدهاي کوچک و بزرگ پاساژها نشان از آن دارد که اين شرکت هاي ترک ،اسپانيايي،ايتاليايي و... هر روز بيشتر ازديروز مي شوند والبته مارک هاي معروف فقط به چند نام شناخته شده محدود نيستند .
حالا ديگر 3-2سالي مي شود که درجه «تب مارک »بالا رفته وبه نظر مي رسد به اين زودي ها هم پايين بيا نيست، تبي که با کمي ساده انگاري ،اعتماد بيش از حد و البته خرج شدن پول هاي بي سرانجام همراه شده که به هواي پرستيژ اجتماعي وخوش پوشي از جيب ها بيرون مي رود و نصيب عده اي ديگر مي شود ؛عده اي که ديگرحالاخوب مي دانند در بازار خوش خيال ها اين لباس ها را چطور از يک توليدي کروکثيف و خياط هاي ناشي در يک زير پله کوچک ،به يک مغازه شيک و تر و تميز و شعبه اي- البته غير مجاز -از يک برند معروف توليد کننده پوشاک ،صادر کنند.

گلو گاه هاي مارک خور

هميشه اطراف جاده هاي اصلي و پر رفت وآمد ،چندتا جاده فرعي وراه دررو هم دارند ،راه هايي که گاهي حتي غير قانوني هم مي شوند اما انگار زودتر مسافرشان را به مقصد مي رسانند . حالا حکايت پوشاک مارک دار است .غير از چند نمايندگي شناخته شده شرکت هايي که خيلي با کلاس اجناسشان را تحويل مي گيرند وتحويل مشتري مي دهند ،چند راه فرعي هم وجود دارد ،راه هايي که اسم بيشترشان بازار مرزي است . بازار تانا کوراي مهاباد ،معروف ترين بازار تاناکوراي ايران است ؛اگر چه لباس هاي کهنه يا حتي نخ نما در بازار مهاباد کم نيست اما فروشنده ها هم هميشه سورپرايز ويژه اي براي خريداران ويژه شان دارند . لباس ها تميزتر اماگرانتر. بازار اروميه هم به تازگي ها خيلي بين بوتيک داران فرصت طلب اسم در کرده . انواع و اقسام لباس -از پالتوهاي پشمي 3هزار توماني (تعجب نکنيد درست خوانده ايد فقط 3هزار تومان) و مايوهاي پانصد توماني وشلوارجين 1500توماني -مي شود داخلش پيدا کرد تا لباسهاي تر و تميز مارک دار که پايه قيمتشان 25هزار تومان است .
يک نگاه به جدول بالاي صفحه هم بيندازيد ،اوضاع بيشتر دست تان مي آيد. اينها عين آماري است که ما از يکي از صاحبان مغازه هاي بازار تاناکوراي اروميه گرفته ايم. استاد مدعي است که يک خانم تهراني صاحب بوتيک در پاساژ[...] تجريش تهران ،هر 3-2 ماه يک بار به او سري مي زند،چند تا لباس خارجي از مغازه اش بر مي دارد، پولش را به در صدي بالاتر از قيمت فروش عادي مغازه حساب مي کند و بعد با يک اتوشويي ساده و تکه مارکي که برقش چشم خوش خيال ها را مي گيرد، همان لباس را چندين برابر قيمت تقديم خريدار از همه جا بي خبر مي کند.
بازار آستارا را قديمي تر ها بيشتر مي شناسند اما مشتري ثابت بازار هنوز هم آنجا را مي پسندند و لباس هاي مارکدارشان را از اين بازار تهيه مي کنند. غير از اينها مي شود رد پاي لباس هاي ارزان قيمت مارکدار و بي مارک خارجي را در شهرهاي ديگر هم ديد؛شهرهايي که البته بيشتر شان در نزديکي مرز ترکيه وکشورهاي عربي قرار دارند. بگذريم که خيلي ها هم در ايران به بهانه اينکه مي خواهند از نظر مارک به لباسي که مي خرند اطمينان داشته باشند، ترجيح مي دهند از نمايندگي هاي کيش خريد کنند؛ نمايندگي هايي که اگر قرار باشد واقعي باشند؛ هيچ وقت نمي شود لباس هايي با اين قيمت ها را در آنها پيدا کرد.

ايراني هاي خارجکي

خيلي از آدم ها وقتي حرف از برند ومارک بازي مي شود، سپري را جلوي خود شان مي گيرند که البته منطقي به نظر مي رسد. آنها حرفشان اين است که مگر در توليدات لباس داخلي ، مارک هاي معتبري هم هست که نخواهيم سراغ مارک هاي ديگر برويم؟چندان هم بي ربط نمي گويند. با اينکه چند سالي است برند هاي داخلي هم سعي کرده اند دستي به سر وگوش مارک هايشان بکشند و از آنها نامي و ناني در بياورند اما دراين کار چندان موفق نبوده اند. مارک هاي ايراني - به خصوص در حوزه لباس هاي دخترانه وزنانه - آن قدر ضعيف عمل کرده اند که اصلا بين خانم هاي ايراني محلي از اعراب نداشته باشند. فقط کافي است سري به يکي ازمعروف ترين برند هاي لباس زنانه ايراني بزنيد که اتفاقا يکي از ستاره هاي سينما هم به عنوان طراح لباس در آن مشغول است. يک گردش در نمايندگي ها وسرک کشيدن به رگال لباس ها ، کافي است تا دستتان بيايد که اين لباس ها چندان هم وطني نيستند. بين لباس هاي اين بوتيک ها که صرفاً وارد کننده لباس هستند با لباس هاي برند هايي که نام «ايراني» را يدک مي کشند، تقريبا هيچ تفاوتي وجود ندارد. همين جا ست که اطمينان به برند ها جاي خود را به تشويش مي دهد. شايد خيلي از مشتري ها هم ندانند که لباس هايي که اين روزها با افه ايراني بودن به فروش مي رسند، همان هايي هستند که از ترکيه و دوبي وارد مي شوند. حالا دستتان آمد چرا سپري که مارک بازها در برابر برند هاي ايراني مي گيرند، منطقي است؟